کد مطلب:49153
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:2
كـتـابـي نـوشـتـه شـده اسـت كـه نـويسنده آن پس از توضيحات فراواني درباره صحت نظريه تـرانـسـفورميسم ( تكامل تدريجي موجودات جاندار از نوعي به نوع ديگر ) خواسته است آن را با آيـات قـرآن نـيز تطبيق نمايد و به قول خود ثابت كند كه قرآن نيزطرفدار تئوري تكامل تدريجي موجودات زنده از نوعي به نوع ديگر است ; و لذا به دو آيه زير براي منظور خود استدلال كرده است :1 - او لا يذكر الانسان انا خلقناه من قبل و لم يك شيئا آيا انسان به خاطرنمي آورد كه ما پيش از ايـن او را آفـريـديم در حالي كه چيزي نبود ؟ (1)نويسنده كتاب , از كلمه من قبل و لم يك شـيـئا ايـن طور استنباط كرده كه آدمي , پيش از رسيدن به مرحله كمال چيزي بوده , ليكن به صـورتـهـايـي مـخـتـلـفي ازحيوانات - از سلولهاي تك ياخته اي گرفته تا ميمونهاي انسان نما - مـي زيسته ,نهايت آن كه از كمالات انساني فعلي , هيچ نشانه جسمي يا معنوي نداشته است 2 - هل اتي علي الانسان حين من الدهر لم يكن شيئا مذكورا ; آيا زماني طولاني برانسان گذشت كه چيز قابل ذكري نبود ؟ (2)نويسنده كتاب در اينجا نيز از كلمه لم يكن شيئا مذكورا استنباط كرده كه پيش از قابليت پيدا كردن براي ذكر نامش در كتب الهي , چيزي بوده , نهايت آن كه در اثر نـداشتن كمال انساني و بودنش در جرگه حيوانات , قابليت آن را نداشته كه نام و شرح حالش در كتابهاي آسماني ( صحف ابراهيم , تورات , انجيل و قرآن )آورده شود آيا واقعا آيات فوق , دلالت بر تكامل تدريجي انسان از نوعي به نوع ديگر دارند واگر مربوط به نظريه ترانسفورميسم نيستند , پس معني اين آيات چيست ؟
بـه عقيده ما , آيات فوق ارتباطي با نظريه ترانسفورميسم و تكامل تدريجي جانداران ندارند ; آيات ياد شده معاني ديگري دارند كه ذيلا توضيح داده مي شود . تـفـسـيـر آيـه اول : از جمله مسائلي كه باور كردن آن براي آدمي سخت و دشوار بوده وبه آساني نـمـي توانسته خود را نسبت به آن قانع سازد , موضوع معاد , يعني زنده شدن مردم در سراي ديگر بوده است . لذا آيات زيادي در قرآن شريف براي بيان حالت انكار منكرين معاد و رفع استبعادآنان نازل شده كه از آن جمله آيات 66 - 67 - 68 سوره مريم است . خداوند در اين آيات , حالت انكار منكرين رستاخيز عمومي , و پاسخ آنها را اين طور بيان مي كند : و يـقـول الانـسـان اءذا مـامت لسوف اخرج حيا او لا يذكر الانسان انا خلقناه من قبل و لم يك شيئا فـوربك لنحشرنهم ; انسان مي گويد : آيا پس ازمردن , زنده ( از قبر ) بيرون آورده مي شوم ؟ آيا انـسـان بـه خـاطر نمي آورد كه ماپيش از اين او را آفريديم در حالي كه چيزي نبود ؟ سوگند به پروردگارت كه همه آنها را همراه با شياطين در قيامت جمع مي كنيم 000 . بـطـوري كـه مـلاحـظه مي فرماييد آيه مورد استدلال نويسنده آن كتاب او لا يذكرالانسان انا خلقناه من قبل و لم يك شيئا پاسخ به كساني است كه مي گويند : آخرچگونه ممكن است آدمي كه بعد از مرگ , ذرات بدنش از هم جدا شده و پراكنده گرديده است دوباره زنده شده و به حالت نـخـستينش درآيد ؟ آيا آنها ابتداي آفرينش خود رافراموش كرده اند ؟ آيا نمي دانند كه ما آنها را از نيستي به هستي آورديم و لم يك شيئا آنها كه چنين قدرتي را از ما سراغ دارند , چگونه دوباره زنـده سـاختن مردگان راكه مصالح اوليه آنها طبق قانون بقاي ماده و اني هيچ گاه از بين نرفته وهمچنان باقي است از ما بعيد مي دانند ؟ خدايي كه قادر باشد انسان را از نيستي به هستي آورد , آيـا نمي تواند اجزاي پراكنده او را جمع سازد ؟بنابر اين , آيه فوق به هيچ وجه درصدد بيان ايـن مـطلب نيست كه آدمي پيش از اين كه به اين مرحله از كمال برسد , به صورتهاي گوناگون ضمن موجودات جاندار ديگرجا داشته تا به اين مرحله از كمال رسيده است بلكه آيه مزبور , مانند آيات زياد ديگري است كه در مقام اثبات قيامت و پاسخ به منكرين , وارد شده است . تـفسير آيه دوم : هرگاه بچه اي كه تازه از مادر متولد شده , در هوايي بسيار سردبر اثر حادثه اي از پدر و مادر جدا شود , قهرا ديري نخواهد پاييد كه آن طفل هلاك خواهد شد . حال اگر آدم نيكوكاري پيدا شد و او را به خانه برد و مانند پدرمهرباني از او نگهداري به عمل آورد و آن كـودك از انـواع مـحبت او برخوردار و ازخوان نعمت او كاملا متنعم گرديد ; كودك بي پناه ديـروز , امروز خود را در مرحله اي يافت كه از نظر ظاهر داراي همه گونه لوازم زندگي و بي نياز از ديگران است ; چه بسا غرور و خودخواهي همه محبتهاي گذشته آن شخص نيكوكار را از يادش مـي بـرد واحـيانا براي منافع فعلي خود با او از در نزاع و مخاصمه درمي آيد و نعمتهاي او راكفران مي كند . در ايـنجا شخص نيكوكار , حق دارد براي يادآوري او , دوران عجز و ناتوانيش رايادآور شده , وي را از كفران و ناسپاسي نكوهش كند . خـداوند نيز در اوايل سوره انسان , براي بيداري افراد طغيانگر و خودسر كه ابتداي آفرينش خود را فراموش كرده , راه كفران و ناسپاسي پيش گرفته اند , از همين راه وارد شده است . آنجا كه مي فرمايد : آيا بر فرزندان آدم كه اكنون راه خودسري و كفران پيش گرفته اند , روزگاري نـگذشت كه بطور كلي هيچ و نيست بودند و اصلا اثري وجودي نداشتند ( و لم يك شيئا مذكورا ) ولي اراده ما تعلق گرفت كه آنها را از نيستي به هستي آورده , لباس انسانيت بر تنشان پوشانديم ؟ آيـا آنـهـا اين نعمتها ومواهب بزرگ را فراموش كرده , راه خيره سري و كفران را پيش گرفته اند ؟بنابر اين , آيه مذكور نيز كاري با تكامل تدريجي موجودات جاندار ندارد .
پاسخ به پرسشهاي مذهبي
مكارم شيرازي - ناصر و جعفر سبحاني 1 - سوره مريم , آيه 67 . 2 - سوره انسان , آيه 1 .
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.